آيينه و آفتاب

پدیدآورحسن حکیم باشی

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیبیماری های روحی

share 1887 بازدید
آيينه و آفتاب

حسن حكيم ‏باشى
خداى رحمان با آفرينش انسان، رداى خلافت خويش را بر قامت او پوشانيد و مظهر و مجلاى صفات جلال و جمال خويشش گردانيد تا با تقويمى احسن و تفضيلى بر ديگر آفريده‏ها و تكريمى شايسته بار امانتى را كه آسمان و زمين و كوه‏ها نتوانستند كشيد، در عين ظلومى و جهولى بر دوش كشد و حق عبادت و معرفت بر جاى نهد. پس بيان را تعليمش فرمود و پيام آورانى پى در پى فرستاد تا بر او بخوانند و بدو بياموزند.
و چون نوبت به واپسين سفير آسمانى رسيد او را با كامل‏ترين دين و لبريزترين پيمانه و پسنديده‏ترين آيين همراه ساخت تا رهنمون همواره و هميشه انسانها باشد. در نخستين گام مأمورش فرمود كه: بخوان (اقرء) نيز معجزه همراه او را سخنى خواندنى (قرآن) نام نهاد كه كتاب نيز بود، اما نه از نوع نوشتار. بدين‏سان قدسى‏ترين و گرامى‏ترين منشور آسمانى به زبان عربى مبين نازل شد؛ و والاترين پيامبر از ميان قوم عرب برگزيده شد؛ چيزى كه دليل آن چندان روشن نيست و سخن در اين زمينه بسيار. آيا علّت را در ظرفيت نداشتن زبانهاى ديگر بايد جست، يا برترى جايگاه زبان عربى، يا آمادگى قوم عرب، يا پاك و پيراسته بودن ذهن و ضميرشان از هر آموزه و نگره بشرى، يا...
امّا به هر روى از آن روز كه پرتو آفتاب قرآن بر سرزمين‏هاى غير عرب نشين تابيدن گرفت شور و شوق باز تاباندن آن در آيينه ديگر زبانها زنده شد و چه بسيار پويش‏ها، كنكاش‏ها و نگرش‏ها از يك سو و واكنش‏ها و كشمكش‏ها از ديگر سو كه رخ نمود. چندان كه از نخستين سال‏هاى به به صحنه آمدن فنّ ترجمه قرآن تا به امروز و اكنون، سير مدام اين پويش هرگز ايستايى نداشته و چنان مى‏نمايد كه نخواهد داشت.
تلاش نافرجام انسان در برگردان شايسته و بايسته كلام حق كه منشور هدايت و اعجاز نيز بوده، در گذار زمان به رغم همه مشكلات و دشوارى‏ها توقف نيافته و هرگز و در هيچ زمانى حتّى اهل آن زمان را قانع نساخته است، چوناكه پسين‏ترينان از اين گروه نيز خود را در آغاز راه مى‏بينند.
اقدام بسيارى از كسانى كه به دليل نابسندگى ترجمه‏هاى موجود دست به كار ترجمه مى‏زنند يا داورى مترجمان صاحب نامى كه حتّى در سالهاى اخير ترجمه خود را از قرآن ارائه كردند شاهد صدق اين دعوى است. نيز ويرايش‏هاى جديدى كه از ترجمه‏هاى معتبر در پى بازنگرى‏ها و تلاش‏هاى تكميلى برخى از مترجمان ارائه مى‏شود شاهد ديگر اين مدّعا است. گاه ديده مى‏شود كه مترجمى هنوز دو سه سالى از انتشار ترجمه‏اش نگذشته، به چاپ دوم با اصلاحات دست مى‏يازد و از ترجمه چاپ نخست خود و اشتباهات و كاستى‏هاى موجود در آن تبرّى مى‏جويد.
در طول تاريخ پر افت و خيز ترجمه قرآن، پرسش‏ها و چالش‏هاى بنيادينى مطرح بوده كه موضوعات و سر فصل‏هاى فراوانى را پديد آورده از جمله: ماهيت ترجمه، روايى يا ناروايى ترجمه قرآن، ترجمه پذيرى و ترجمه ناپذيرى قرآن، جواز قراءت نماز با ترجمه قرآن، ضوابط و قواعد ترجمه، شرايط مترجم، تفاوت‏هاى ترجمه و تفسير، شيوه بايسته ترجمه، ترتّب احكام مربوط به قرآن بر ترجمه آن، علوم مورد نياز در ترجمه قرآن، تأثير تفسير و اختلافات تفسيرى در ترجمه، تفاوت ترجمه قرآن با ديگر متون، تعادل در كار ترجمه قرآن، ميزان وفادارى به متن، تفاوت‏هاى دستورى زبان عربى و فارسى، مهارتهاى علمى و عملى لازم براى مترجم، مشكلات خاص ترجمه قرآن، هنر؛ فن يا علم بودن ترجمه، نقش پيش‏دانسته‏ها و باورها در كار ترجمه، منابع معتبر در كار ترجمه، ميزان ضرورت ترجمه قرآن، چگونگى انتقال ابهامات موجود در متن به مترجم، ميزان دخالت دادن تفسير در ترجمه، ميزان تأثير ذوق ادبى و شاعرانه در كار ترجمه، ميزان پاى بندى به زبان تاريخى، ناهماهنگى‏هاى موجود ميان زبان مترجم و زبان متن تأثير تفاوت نگاه‏هاى متن محور، مخاطب محور و مؤلف محور در ترجمه، تأثير تطوّرات تاريخى در كار ترجمه، نقش زبان‏شناسى در كار ترجمه، تأثير آشنايى با فضاى اول در كار ترجمه، اولويت داشتن ترجمه يا تفسير، بسنده بودن ترجمه‏هاى موجود، امكان و عدم امكان ترجمه فردى موفق در قرآن، نقش جنسيّت در ترجمه قرآن و...

حساسيّت و اهميّت ترجمه در جهان امروز

اما اكنون كار ترجمه قرآن فراتر از تلاش علمى به عنوان رسالتى دينى و وظيفه‏اى قرآنى پيشاروى آشنايان با زبان وحى مطرح است. امروزه با نگاهى فراگير به جهان اسلام شاهد اين حقيقت غيرقابل انكار هستيم كه با وجود سيل اتهاماتى كه به سوى قرآن و اسلام روانه مى‏شود و با حجم انبوه تلاشها و تبليغ‏ها و تزويرهايى كه جهان و جهانيان در جهت مشوّه جلوه دادن چهره تابناك قرآن عظيم معمول مى‏دارند، گرايش انسان‏هاى حقيقت‏جو و پاك فطرت به اسلام و قرآن روزافزون است و در اين جهت هيچ آيينى را ياراى رقابت با اين آيين استوار نيست، گويى ورود فوج فوج مردمان كه در سوره نصر خوانده‏ايم در شأن امروز و اين عصر است؛ يا تحقق وعده الهى كه ظهور و چيرگى دين حق بر همه اديان ديگر نويد داده در اين زمان و اين برهه است. ديگر سخن از روايى و ناروايى ترجمه قرآن به زبان‏هاى بيگانه نيست، چه آنكه ترجمه دروازه ملت‏ها و امت‏هايى است كه رو به سوى اسلام و قرآن آورده‏اند، پس چه سان مى‏توان به بستن اين دروازه فتوى داد.
آرى اينك رسالت ارائه ترجمه بايسته و شايسته از قرآن بيش از گذشته و با حسّاسيّت هر چه تمام‏تر خودنمايى مى‏كند.

تلاش‏ها و بايسته‏ها

در عرصه ترجمه قرآن به فارسى تلاشهاى گوناگونى جامه عمل پوشيده و اقدامات چندى بايسته مى‏نمايد:

الف. مهم‏ترين تلاشهاى انجام يافته تاكنون از قرار زير است:

يك( ترجمه‏هاى صورت گرفته كه افزون بر آن كه نمونه‏اى از كار ترجمه پيشنهاد داده‏اند سير تكامل آن را گامى به پيش برده‏اند و نكته‏هاى قوّتى يا نقطه‏هاى عبرتى براى گام زنان بعدى ترسيم كرده‏اند.
دو( پژوهه‏ها و نظريه‏پردازى‏ها و نقدها كه در قالب مقاله يا كتاب يا بخشى از يك كتاب به نگارش در آمده‏اند و گاه مجموعه آنها به گونه ويژه نامه‏هايى عرضه شده است، كه اين مجوعه را نيز در اين شمار مى‏توان جاى داد.
يادآور مى‏شود تنها در باب نقد ترجمه‏ها نزديك به 500 مقاله شناسايى و فهرست شده است.
سه( مركز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از ساليانى پيش در قم بنياد گرفته و تلاشهايى در خور تقدير ارائه كرده و به گردآورى و نگهدارى صدها ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون جهان مى‏پردازد و همچنين در كنار فعاليت‏هاى ياد شده به انتشار مجله‏اى تخصصى با نام «ترجمان وحى» در اين راستا فعاليّت دارد.
چهار( فرهنگنامه قرآن كه به اهتمام بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس سامان يافته و معادل‏هاى فارسى هر واژه قرآن را با استفاده از 142 ترجمه خطى موجود در كتابخانه ارجمند آستان قدس رضوى‏عليه السلام گردآورى و تنظيم الفبايى كرده است و بدين‏سان امكان معادل گزينى در بهترين شكل با استفاده از ظرفيّت بالاى زبان فاخر فارسى را فراهم ساخته است.

ب. اقدامات بايسته

آنچه گذشت تلاشهاى صورت گرفته بود امّا به نظر مى‏رسد اقداماتى در اين زمينه بايسته است كه همچنان برجاى مانده كهب ه گونه شايسته انجام نپذيرفته از جمله:
1) تأسيس كتابخانه تخصصى ترجمه قرآن كه افزون بر ترجمه‏ها، همه منابع علمى، ادبى و فرهنگ‏ها و مراجع مورد نياز مترجمان و ترجمه‏پژوهان و ناقدان را داشته باشد و به پيشرفته‏ترين ابزارها و دستگاه‏هاى اطلاع رسانى و نرم‏افزارى مجهز باشد.
2) تأسيس پژوهشكده ترجمه قرآن كه در آن به بررسى‏هاى نظرى فنّ ترجمه بر اساس آخرين دستاوردهاى دانش‏هاى مرتبط پرداخته شود و زمينه ساز تدوين نهايى‏ترين مبانى نظرى فنّ ترجمه قرآن باشد، و در اين جهت زيرساخت‏هاى معرفتى، كلامى، فقهى، ادبى و تفسيرى ترجمه را مورد كاوش قرار دهد و همچنين ترجمه‏هاى صورت گرفته را به دست نقد و بررسى بسپارد.
3) تدوين دائرة المعارف ترجمه كه به شيوه مرسوم دائرة المعارف‏ها اطلاعاتى جامعه و بايسته از دستاوردها و دانستنى‏هاى مورد نياز پژوهشگر ترجمه يا مترجم به دست داده آيينه تمام‏نماى تلاشهاى صورت گرفته و اطلاعات موردنياز باشد.
4) تعريف رشته علمى «ترجمه پژوهى» به مثابه دانشى بايسته وسودمند و داراى اهميّت در عرصه آموزش‏ها و گرايش‏هاى درسى مراكز عالى آموزش حوزوى و دانشگاهى.
5) زمينه سازى و فراهم آوردن بستر لازم جهت توليد و عرضه «ترجمه گروهى قرآن كريم».
اين محور خود فصلى با اهميّت است كه با عنوانى جداگانه بدان مى‏پردازيم.
6) همگانى سازى آشنايى با زبان عربى و فرهنگ‏سازى و برنامه‏ريزى‏هاى لازم آموزش و پرورش و گارگاهى تا ترجمه‏هاى عرضه شده همانند تفاسير، براى مخاطبان تنها نقش توضيحى داشته باشند و معناى ظاهرى آيات بى‏نياز به مراجعه به ترجمه در دسترسِ همه مخاطبان باشد.

ترجمه گروهى

در طول سده‏هاى گذشته افراد بسيار و چه بسا بى شمارى به كار دشوار ترجمه قرآن دست يازيده‏اند. از مفسّران چيره دست و فقيهان و نامدار گرفته تا اديبان و شاعران و مؤلفان ديگر... ؛ با داشتن شايستگى‏هاى لازم يا بدون آن، از سر درد و دغدغه و احساس تعهّد يا از روى تفننّ و طبع آزمايى، سخت‏كوشانه و تلاش‏گرانه يا سست‏انگارانه و عافيت‏طلبانه. چنان كه بسيارى از اهل نظر كه در كار ترجمه متون عربى دستى چيره دارند از دست يازيدن به ترجمه قرآن تن زده‏اند و از دشوارى و دست اندازى آن پروا كرده‏اند.
در چند دهه اخير به بركت شكل‏گيرى نظام اسلامى د رمهد زبان فارسى يعنى كشور ايران و حيات مجدّد ارزش‏هاى قرآنى در جامعه و رويكرد عمومى بدان، عرضه و تقاضاى ترجمه‏هاى جديد رو به فزونى نهاده و هر از چندى ترجمه‏اى تازه خودنمايى مى‏كند، چندان كه گزينش بهترين را در ميان آنچه ارائه شده نيز دشوار مى‏سازد.
به راستى پاسخ اين پرسش كه ميان ترجمه‏هاى موجود، بهترين كدام است، ناممكن يا بس دشوار است؛ زيرا هيچ يك از ترجمه‏هاى موجود، واجد تمامى امتيازات و نقاط قوت نيست. زيبايى، روانى، دقت و وفادارى، سادگى و خوشخوانى، بلاغت و اديبانگى و... امتيازاتى هستند كه در يك ترجمه كنار هم نمى‏آيند.
از سوى ديگر چه بسا كار يك مترجم از نگاه خود او بهترين و دقيق‏ترين باشد و كاستى‏ها و اشتباهات ترجمه‏هاى قبلى را نداشته باشد، امّا پس از انتشار و رويارويى با نگاه‏هاى نقادانه و ريزنگرى‏هاى عالمانه اهل فن با انبوه نقدها و اشكالات روبرو گردد.
از جهت سوّم نيز اهل فنّ در مبانى و اصول ترجمه در بسيارى از موارد همراه و هم عقيده نيستند و در شيوه‏ها و قالب‏ها نيز اختلاف سليقه بسيارى وجود دارد.
اين همه بر اين تأكيد دارد كه ترجمه فردى هرگز و هيچ‏گاه بى‏ايراد و كامل و نهايى حتى به گونه نسبى نخواهد بود. در اين ميان تلاش جمعى و ترجمه گروهى بايسته مى‏نمايد.
پيشنهاد ترجمه جمعى از گذشته‏اى نه چندان دور در ذهن برخى از اصحاب نظر مطرح بوده و بر لزوم آن تأكيد شده و در نخستين شماره نشريه «ترجمان وحى»، اقتراحى با حضور جمعى از صاحب‏نظران قرآنى برگزار گرديد. همچنين اخيراً نمونه‏اى با عنوان نخستين ترجمه گروهى ارائه شده اما چندان توفيق نيافت، به گونه‏اى كه از بسيارى از ترجمه‏هاى فردى نيز ضعيف‏تر و كم ارزش‏تر مى‏نمايد. بارى آنچه در اين عرصه به كار مى‏آيد و بايسته مى‏نمايد ترجمه‏اى است كه جمعى از برترين صاحب‏نظران و متخصّصان در زمينه‏هاى گوناگون مرتبط با موضوع، همانند تفسير، ادبيات فارسى و عربى، فقه، كلام، تاريخ، حديث، لغت، زبان‏شناسى، علوم طبيعى و... كه چه بسا به ده‏ها تن مى‏رسند در آن حضور داشته باشند وبا دقيق‏ترين بررسى‏هاى اوليه در كار گروه‏هاى ويژه و مباحثات و كنكاش‏هاى علمى و با تقسيم وظايف و بر اساس نظرپردازى جمعى ترجمه نهايى را ارائه نمايند. نيز گروه ياد شده خود به تدوين و تنظيم شيوه نامه و آيين نامه مربوطه خواهند پرداخت. بر اساس شيوه نامه ياد شده در موارد اختلاف نظر و ديدگاه‏ها يكى از دو روش زير در پيش گرفته خواهد شد:
1 - رأى‏گيرى و مبنا قرار دادن رأى اكثريّت.
2 - فصل الخطاب قرار دادن رأى بالاترين و جامع‏ترين مقام علمى كه برگزيده از ميان جمع و سر ويراستار علمى خواهد بود. اين بنده سخت بر اين باور است كه عرضه كردن ترجمه فردى از اين پس هرگز وظيفه و رسالتى بايسته و پسنديده نيست و سودى نخواهد بخشيد. نيز بى‏صبرانه در آرزوى شكل‏گيرى و تحقق پذيرى آن پديده علمى درخشان است. تا دستاورد آن، مورد اتفاق و تأييد همه افراد ومراكز علمى معتبر قرار گيرد و به عنوان ترجمه معتبر و معيار قرآن به زبان فارسى مرجع و مبنا و منشور رسمى جمهورى اسلامى براى همه فارسى زبانان معرفى گردد.
آنچه در اين مجموعه گرد آمده تلاشى است ناچيز و در حدّ توان كه در سه شماره عرضه مى‏شود و بخشى از آنچه را در اين باب بايد گفت مطرح مى‏سازد باشد تا سهمى هر چند اندك در مسير پرمخاطره بالندگى و پيشرفت ترجمه قرآن ايفا كرده باشد و گامى به پيش برده باشد. مقالاتى كه در اين مجلّد و در شماره بعدى (44) خواهد آمد گاه به ترجمه قرآن به طور كلى و بيشتر به مسائل مرتبط با ترجمه قرآن به زبان فارسى ارتباط مى‏يابد.

ياد يك خاطره

در پايان اين نوشتار خاطره‏اى از يكى از عالمان بزرگان معاصر، علامه ذى‏فنون، فقيه وارسته و حكيم متأله، مرحوم آية اللَّه حاج آقا رحيم ارباب‏رحمه الله به نقل از يكى از استادان ادب فارسى آورده مى‏شود كه افزون بر ارائه ديدگاهى و تعليم نكاتى در باب ترجمه، داراى فوائد معرفتى و تربيتى نيز هست؛ باشد كه خوانندگان گرامى را سودمند افتد:
«سال يكهزار و سيصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏اى از جوانان پر شور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلى دارد كه ما نماز را به عربى بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانيم؟ و عاقبت تصميم گرفتيم كه نماز را به فارسى بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين، كم كم از اين موضوع آگاهى يافتند و به فكر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با يكديگر تصميم گرفتند كه اول خودشان با نصيحت كردن، ما را از اين كار بازدارند و اگر مؤثر نبود راه ديگرى برگزينند و چون پند دادن آنها مؤثر نيفتاد؛ روزى ما را به نزد يكى از روحانيون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهميد ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانيم به طرز اهانت‏آميزى ما را كافر و نجس خواند. و اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكى از پدران، آنها را يعنى والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللَّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ايشان مى‏روند و موضوع را با ايشان در ميان مى‏گذارند و ايشان دستور مى‏دهند كه در وقت معينى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمايى كنند.
در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر مى‏شديم به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ايشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه اكنون با شخصيتى استثنايى مواجه هستيم. ايشان در آغاز دستور پذيرايى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدين ما كردند و فرمودند شما كه نماز به فارسى نمى‏خوانيد فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتى آنها رفتند حضرت آيت اللَّه ارباب رو به ما كردند و فرمودند بهتر است شما يكى يكى خودتان را به من معرفى كنيد و هر كدام بگوييد كه در چه سطح تحصيلى هستيد و در چه رشته‏اى درس مى‏خوانيد. پس از آن كه امر ايشان را اطاعت كرديم، به تناسب رشته و كلاس هر كدام از ما پرسشهاى علمى طرح كردند و از درسهايى از قبيل جبر و مثلثات و فيزيك و شيمى و علوم طبيعى مسائلى پرسيدند كه پاسخ اغلب آنها از عهده درسهاى نيم بندى كه ما خوانده بوديم خارج بود، اما هر يك از ما كه از عهده پاسخ پرسشهاى ايشان بر نمى‏آمد با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مى‏شد كه با لحن پدرانه‏اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مى‏فرمودند.
اكنون ما مى‏فهميم كه ايشان با طرح اين سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح كنند و به ما بفهمانند كه آن دروس جديدى كه شما مى‏خوانيد من بهترش را مى‏دانم ولى به آنها مغرور نشده‏ام.
پس از اينكه همه ما را خلع سلاح كردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدين شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانيد، آنها نمى‏دانند كه من كسانى را مى‏شناسم كه، نعوذ باللَّه، اصلاً نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادى هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشكلاتى پيش آمد كه نتوانستم به اين خواسته جامه عمل بپوشم، اكنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانيده‏ايد، آفرين به همّت شما. امّا من در آن روزگار به اولين مشكلى كه برخوردم ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابدّ شما آن مشكل را حل كرده‏ايد. اكنون يك نفر از شما كه از ديگران بيشتر مسلط است به من جواب دهد كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است.
يكى از ما به عادت محصلين دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آيت اللَّه ارباب شد.
جناب ايشان با لبخند فرمودند كه خوب شد كه طرف مباحثه ما يك نفر است، زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمى‏آمدم. بعد رو به آن جوان كردند و فرمودند: خوب بفرماييد كه بسم اللَّه را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ آن جوان گفت بسم اللَّه الرحمن الرحيم را طبق عادت جارى ترجمه كرده‏ايم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللَّه چنين باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عيبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نيست زيرا اسم علم (= خاص) است براى خدا، و اسم علم را نمى‏توان ترجمه كرد، مثلاً اگر اسم كسى «حسن» باشد نمى‏توان به او گفت «زيبا». درست است كه ترجمه «حسن» زيباست اما اگر به آقاى حسن بگوييم آقاى زيبا حتماً خوشش نمى‏آيد. كلمه اللَّه اسم خاص است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏كنند، همان گونه كه يهود خداى متعال را «يهوه» و زردشتيان «اهورامزدا» مى‏گويند. بنابراين نمى‏توان «الله» را ترجمه كرد، بلكه بايد همان لفظ جلاله را به كار برد.
خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما پاسخ داد كه رحمن را بخشنده معنى كرده‏ايم. حضرت ارباب فرمودند كه اين ترجمه بد نيست؛ ولى كامل هم نيست زيرا رحمن يكى از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست، يعنى در حقيقت رحمن يعنى خدايى كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مى‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد؛ از جمله آن كه نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مى‏فرمايد. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد كمال ترجمه نيست.
خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما جواب داد كه رحيم را به «مهربان» ترجمه كرده‏ايم. حضرت آيت‏اللَّه ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحيم من بودم (چون نام مبارك ايشان رحيم بود) بدم نمى‏آمد كه اسم مرا به «مهربان» بر گردانيد؛ اما چون رحيم كلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است بايد آن را غلط معنى نكنيم. باز هم اگر آن را به «بخشاينده» ترجمه كرده بوديد راهى به دهى مى‏برد، زيرا رحيم يعنى خدايى كه د رآن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مى‏كند و صفت «بخشايندگى» تا حدودى اين معنى را مى‏رساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه آنچه در ترجمه «بسم اللَّه» آورده‏ايد بد نيست ولى كامل نيست و از جهتى نيز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى كه چنين قصدى را داشتم به همين مشكلات برخورد كردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود اگر به بقيه آيات بپردازيم موضوع خيلى غامض‏تر از اين خواهد شد. اما من عقيده دارم شما اگر باز هم به اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسى بر نداريد، زيرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور كلى است.
در اينجا، همگى شرمنده و منفعل و شكست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ايشان عذرخواهى مى‏كرديم و قول مى‏داديم كه ديگر نمازمان را به فارسى نخوانيم و نمازهاى گذشته را نيز اعاده كنيم، اما ايشان مى‏فرمودند كه من نگفتم نماز به عربى بخوانيد، هر طور دلتان مى‏خواهد نماز بخوانيد، من فقط مشكلات اين كار را براى شما شرح دادم ولى ما همه عاجزانه از پيشگاه ايشان طلب بخشايش مى‏كرديم و از كار خود اظهار پيشمانى مى‏نموديم. حضرت آيت اللَّه ارباب با تعارف ميوه و شيرينى مجلسى را به پايان بردند و ما همگى دست مبارك ايشان را بوسيديم و در حالى كه ايشان تا دم در ما را بدرقه مى‏كردند از ايشان خداحافظى كرديم و در دل به عظمت شخصيت ايشان آفرين مى‏گفتيم و خوشحال بوديم كه افتخارى چنين نصيب ما شد كه با چنين شخصيتى ملاقات كنيم. نمازها را اعاده كرديم و دست از كار جاهلانه خود برداشتيم بنده از آن به بعد گاهگاهى به حضور آن جناب مى‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت ايشان خوشه‏ها بر مى‏چيدم.
وقتى در دوره دكترى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاهى حامل نامه‏ها و پيغام‏هاى استاد فقيد، مرحوم بديع الزمان فروزانفر براى ايشان مى‏شدم و پاسخ‏هاى كتبى و شفاهى حضرت آيت اللَّه را براى آن استاد فقيد مى‏بردم و اين خود افتخارى براى بنده بود. گاهى نيز ورقه‏هاى استفتائى كه به محضر آن حضرت رسيده بود روى هم انباشته مى‏شد و آن جناب دستور مى‏دادند كه آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مى‏كردند.
خدايش بيامرزد و او را غريق درياى رحمت خويش كند. انه كريم رحيم.» (1)


پی نوشت‌ها:

1- به نقل از دكتر محمد جواد شريعت، مجموعه ارباب معرفت، ياد نامه حكيم متأله، فقيه بزرگوار ومعلّم اخلاق، حضرت آية اللَّه حاج آقا رحيم ارباب، به اهتمام و تدوين محمد حسين رياحى، روابط عمومى اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، چاپ دوم، 1375.
مرحوم آيت اللَّه ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبيات و رياضيات و هيأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگير خان قشقائى، آخوند كاشى و سيد محمد باقر درچه‏اى بود.
يكى از شاگردانش علامه جلال الدين همايى او را وارث علوم الاقدمين، سيد الفقهاء و الحكماءالعارفين مى‏نمايد. وى پس از يك قرن عمر با بركت در سال 1396 قمرى در اصفهان چشم از جهان فرو بست. و در مقبره تخت فولاد به خاك سپرده شد.

مقالات مشابه

فرهنگ زبانی عرب و نقش آن در ترجمه قرآن کریم

نام نشریهتحقیقات علوم قرآن و حدیث

نام نویسندهقاسم فائز, محمدعلی حیدری مزرعه آخوند

ترجمة القرآن الکریم

نام نشریهاجوبة المسائل الدینیة

نام نویسندهمحمدهادی معرفت

نظرات فی قضیة ترجمة معانی القرآن الکریم (1)

نام نشریهالبیان

نام نویسندهفهد بن محمدالمالک

ملاحظات علی ظاهرة: ترجمة القرآن

نام نشریهالفکر الاسلامی

نام نویسندهمحمدهادی معرفت

آن پارسی پاک نخستین مترجم قرآن بود

نام نشریهگلستان قرآن

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی

ترجمه و جایگاه ترجمه قرآن کریم

نام نشریهپیام قرآن

نام نویسندهرسول معتمدی